بدهکار خود نباشیم
بسیاری از افراد نارضایتی خود در زندگی را ناشی از عوامل بیرونی می دانند. این افراد دائما به این اشاره می کنند که اگر هویتی شکست خورده دارند به این دلیل است که شرایط بیرونی آنها را به اینجا رسانده است و اگر اوضاع دقیقا همانگونه پیش می رفت که آنها می خواسته اند ، الان فردی کامیاب می بودند. معمولا اشارات اینگونه افراد به مخالفت هایی است که والدین و یا همسر آنها در گذشته در برابر آنها داشته اند و باعث شده که آنها نتوانند به آن مسیر تحصیلی ، شغلی و یا عاطفی که برای خود متصور بوده اند گام بردارند و یا شرایط فراهم نبوده تا به کشور خاصی مهاجرت کنند و پس از این دیگر راهی باقی نمانده بوده است و به همین دلیل آنها مجبور شده اند به کمتر از آنچه برای خود شایسته می دانسته اند تن داده و با هویت یک شکست خورده به زندگی ادامه دهند.
یکی از دلایل چنین مشکلی وجود ذهنیت کمالگرایانه است. به این معنی که افراد اگر نتوانند به خواسته ایده ال خود برسند ، سطوح پایین تر توفیق در آن موضوع را بی اهمیت و بی ارزش تلقی می کنند و باعث می شود که این افراد هنگامی که شرایط برای نیل به آن اهداف فراهم نیست برای اهداف کمی کوچکتر هم تلاش نکرده و در نتیجه به موفقیت های مرتبط با آن هم نرسند و دائما شاکی باشند که چطور سرنوشت آنها در نتیجه عدم همراهی دیگران و یا شرایط زمانه محکوم به نابودی گردیده است.
البته گروهی دیگر از همین افراد به غلط برای خویش ، باوری را در ذهنشان برجسته کرده اند که بر اساس آن تنها کسانی موفق بوده اند که محیط بیرونی کاملا حمایتگری داشته اند. این حمایت می تواند توسط والدین ، همسر و مواردی از این دست فراهم شده و عمدتا همراه با رفاه و امکانات فراوان است ، غافل از اینکه اتفاقا برعکس این شرایط هم بسیار رایج بوده است و بسیاری از افراد موفق کاملا در عدم بهر مندی از همراهی دیگران و با شرایط سخت و تنها به خاطر باور به توانمندی شخصی و روحیه تسلیم ناپذیری توانسته اند به خواسته های مهم خود برسند و صاحب یک هویت توفیق گردند.
و باز گروه دیگری هم هستند که بواسطه مقایسه شرایط خود با یکی از دوستان و یا اقوام که شرایط بهتری داشته است، تمامی دلایل موفقیت دیگران را بهره مندی از امکانات دانسته اند و به همین دلیل چون آن شرایط در زندگی آنها وجود نداشته است ، شکست را پذیرا شده اند و از تلاش کافی برای رسیدن به خواسته خود سرباز زده اند.
نکته ای که در طی تجربه مشاوره ای خودم و در طی همه این سالها با آن بسیار رو به رو شده ام این است که این افراد شکست خورده همواره اشاره می کنند که اگر همه چیز فراهم بود ما هم تا سرحد نهایت رشد می کردیم و به تعبیر خودشان به اندازه نمره 20 زندگی جهش می کرده اند. اما حیف و صد حیف که شرایط بیرونی فراهم نبود و دیگران همراهی را که باید انجام می دادند را انجام نداده اند و به همین دلیل آنها محکوم به شکست در زندگی خود شده اند. گاهی به زندگی این افراد که نگاه می کنی میبینی تا حدودی درست می گویند اما نکته ای وجود دارد که میبینی درست است که جهش زندگی برای این افراد در حد نمره 20 فراهم نبوده اما مثلا تا حدود نمره 12 امکان پذیر بوده است با این حال تحت تاثیر همین باورهای غلطی که در بالا به آن اشاره کردیم آنها بسیار کمتر برای جهش مناسب و امکان پذیر زندگی تلاش کرده اند و شاید در حال حاضر در حد نمره 5 در زندگی خود رشد کرده اند.(البته که تعبیر رشد زندگی با نمرات 12 و 5 و مواردی مشابه از فردی به فردی دیگر متفاوت است)
سوالی که مطرح می شود این است که اگر شرایط برای جهش و رشد زندگی در حد 20 نمره فراهم نبوده است و مثلا در حد 12 نمره بوده است پس چرا این افراد تا به 5 نمره پریده اند. طبیعتا از 20 تا 12 شرایط محیطی مانع رشد بوده است اما از 5 تا 12 را تنها بدهکار خود شده اند و مطمئنا اگر تا همین 12 نمره را در زندگی خود رشد می کردند هم اکنون در زندگی خود بسیار راضی تر می بودند و حداقل بدهکار خود نبودند.
شاید فرصت مغتنمی باشد تا یکبار دیگر به آنچه امکان انجامش را داریم نگاه درستی کنیم و علیرغم همه نا ملایمات و کمبودها از حداکثر توان خود برای رسیدن به نقطه اوج در زندگی استفاده کنیم و هرگز اجازه ندهیم به خود بدهکار شویم.
خسرو حمزه
تیرماه 98